خواب دیدم تو به خاطره های من با خودت حسادت می کردی.
می گفتی: کدامشان را بیشتر دوست داری؟ و من مات نگاهت می کردم.
می گفتی: دیگر جایی نرویم، کاری نکنیم؛ تو آنقدر به آنها فکر می کنی که من را فراموش می کنی و من مات نگاهت می کردم.
می گفتی: دیگر تعریف نکن که کجا خیلی خوش گذشت، کجا خیلی خوب بود.
خیلی چیزها می گفتی و من همان وقت داشتم در سرم خاطره جدید با تو را می ساختم ؛
اینکه تو چقدر ماه بودی،
وقتی به خاطره هامون حسادت می کردی!
https://t.me/fereshteh_rezayi
دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت 01:08 ق.ظ