تکست برای تو

تکست برای تو

متن های زیبا، متن های خاص، متن های عاشقانه، متن های سنگین
تکست برای تو

تکست برای تو

متن های زیبا، متن های خاص، متن های عاشقانه، متن های سنگین

از اندوهی جان کاه حکایتی می کند

بر چهره زندگانیِ من
که بر آن هر شیار
از اندوهی جان کاه حکایتی می کند
آیدا لبخندِ آمرزشی ست.
نخست دیر زمانی در او نگریستم
چندان که چون نظر از ویِ باز گرفتم
در پیرامونِ من همه چیزی
به هیأتِ او درآمده بود.
آنگاه دانستم که مرا دیگر از او گزیر نیست.
احمد شاملو
https://t.me/azita_fasaie

بی‌پناه و تنها مانده‌ای

دیگر جا نیست
قلبت پر از اندوه است
خدایان همه آسمان‌هایت
بر خاک افتاده‌اند
چون کودکی
بی‌پناه و تنها مانده‌ای
از وحشت می‌خندی
و غروری کودن از گریستن پرهیزت می‌دهد.
احمد شاملو
https://t.me/azita_fasaie

نه فرو نشستن بامی، نه پرپر شدن گلی

شهری‌ست که ویران می‌شود؛
نه فرونشستن بامی،
باغی‌ست که تاراج می‌شود؛
نه پرپر شدن گلی،
چلچراغی‌ست که در هم می‌شکند؛
نه فرومردن شمعی،
و سنگری‌ست که تسلیم می‌شود؛
نه از پا افتادن مبارزی!
احمد شاملو
https://t.me/azita_fasaie

شکوهی در جانم تنوره می‌کشد

شکوهی در جانم تنوره می‌کشد
گوئی از پاک‌ترین هوای کوهستان
لبالب
قدحی در کشیده‌ام
دیوانه به تماشای من بیا!
احمد شاملو
https://t.me/azita_fasaie

من درد مشترک‌ام

قصه نیستم که بگوئی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی…
من دردِ مشترک‌ام
مرا فریاد کن.
احمد شاملو
https://t.me/azita_fasaie

در معبر بادها می‌گریم

به جُست‌و‌جویِ تو
بر درگاهِ کوه می‌گریم،
در آستانه دریا و علف.
به جُست‌وجویِ تو
در معبرِ بادها می‌گریم
در چهارراهِ فصول،
در چارچوبِ شکسته پنجره‌ای
که آسمانِ ابرآلوده را
قابی کهنه می‌گیرد.
احمد شاملو
https://t.me/azita_fasaie

پنجره، بگشای از هم!

پنجره !
بگشای از هم
چون کتاب قصه خورشید
تا امید باز جوید
در صدف های دهان رنج
صبح مرواریدی تابش را
به ژرفاژرف این دریای دورافتاده نومید!
احمد شاملو
https://t.me/azita_fasaie

دیرزمانی در او نگریستم

نخست
دیرزمانی در او نگریستم
چندان که چون نظر از وی بازگرفتم
در پیرامونِ من
همه چیزی
به هیأتِ او درآمده بود.
آنگاه دانستم که مرا دیگر
از او
گریز نیست.
آیدا در آینه
احمد شاملو

https://t.me/Love_P0ems

اشعاری که بدان‌ها نیندیشیده‌ام

از نگفته‌ها، از نسروده‌ها پُرَم؛
از اندیشه‌های ناشناخته و
اشعاری که بدان‌ها نیندیشیده‌ام.
عقده‌ی اشکِ من دردِ پُری
دردِ سرشاری‌ست.
و باقیِ ناگفته‌ها سکوت نیست، ناله‌ای‌ست.
ما در ظلمت ایم
بدان خاطر که کسی به عشقِ ما نسوخت،
ما تنهاییم
چرا که هرگز کسی ما را به جانب خود نخواند.
احمد شاملو

https://t.me/azita_fasaie