حرفهایش از نوازشهای او شیرینتر است، از هر انگشتش هنر میریزد، از لب، بیشتر :) یک اتاق و لقمهای نان و کمی آغوش او، من چه میخواهم مگر از این مکعب بیشتر... سید سعید صاحب علم
اگر روزی گذشت و فراموشم شد که بگویم : « صبحت بخیر » و مثل کودکان مشغولِ خطخطی کردن دفتر بودم از بُهت و سکوتم دلگیر نشو و فکر نکن چیزی میانِ ما عوض شده است ؛ وقتی نمیگویم : « دوستت دارم » یعنی : بیشتر دوستت دارم ... نزار قبانی
من به دنبال کسی میگردم که دلش پنجره ی بازِ نگاهم باشد و بدانم که حواسش به من است عاشقی رسـمِ نگاهش باشد و من آرام آرام محوِ زیبایی روحش بشوم دل ببندم به دلش و دل انگیز ترین عشـق و نگارش بشوم
یکی رو تو قلبم دارم که نباشه نیستم ، یکی رو دوست دارم که همه وجودمه ، یکی رو دوست دارم که قلبم مال اونه ، یکی رو دوست دارم که نفسم به نفساش وصله ، یکی رو دوست دارم که قشنگ ترین حس رو با اون تجربه کردم یکی رو دوست دارم که مخاطب خاصمه ، دوستت دارم نفسم
یکی از همین شب ها بدون شب بخیر برای همیشه رفت... نمیدانم تا ابد حسرت این شب بخیر به دلم میماند یا نه... فقط این را میدانم هر شب قبل خواب بدجور در گوشم زمزمه میشود که به جای شب بخیر یکی از همین شب ها گفت: